سراب عرفان
. . . كودك بوديم و شبحى از وجود خدا در زاويه اى از پهناى آسمان بر پرده ى خيال مى كشيديم;
ما بزرگ شديم . . . ولى آن شبح كوچك چطور؟!
آيا آن هم بزرگ شده است؟! . . . و چه اندازه؟! . . . و تا كجا؟!
آيا آن قدر بزرگ شده است كه مجالى براى وجود من و شما باقى نگذاشته باشد؟!
ما «او» شده باشيم و او عيناً «ما» شده باشد؟!
اگر آن «پندار» را وا نهاده، و اين «انديشه» را برگزيده ايم، آيا اين خود باطل كننده ى پندارهاى باطل، و يا خود نيز پندارى باطل است؟!
خوشا آنان كه آنچه را كه بايد، چنانكه هست شناختند و شناساندند; و در سايه ى نصوص مكتب وحى، حق را چنان يافتند كه نه به آراستن دلخواه دين نيازى ديدند، و نه به كاستن آن به هواى خويش دست يازيدند.
و خوشا آنان كه معرفت را از متن وحى و نصوص مفسّران واقعى آن آموختند، نه چيز ديگر;
و دين را تنها به معصوم شناختند، نه كس ديگر;
و خنك آنان كه حريّت و انسانيت خويش را در تنش هاى حزبى قربان نكرده، خود را يافتند و به دور از هر گونه ميل و هوا و سنگ اين و آن بر سينه كوبيدن، خويشتنِ عقيدتى خويش را از متن وحى و برهان مى جويند نه از اوهام ديگران.
دریافت نسخۀ PDF
منبع :
http://www.al-shia.com/html/far/books/falsafe/sarab/index.htm
:: بازدید از این مطلب : 263
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6